در خصوص تبعیض و انتخابِ دینِ برحق صحبت کردیم. به سراغ رَد یکی از دلایل لزوم پرستش خدا بریم. برخلاف چیزی که مسلمون‌ها علیه قماربازی می‌گن، مثل اینکه وقتی پای اثباتِ برحق بودنشونْ وسط میاد، همچین بدشون نمیاد که ادای قماربازها رو در بیارن. قمارباز؟ بله، برهان «شرط‌بندیِ پاسکال

شرط‌بندی پاسکال

شرط‌بندی پاسکال چیه؟ از ویکی نقل می‌کنم:

شرط‌بندی پاسکال، که نخستین صورت رسمی و سازمان یافته آن توسط بِلِز پاسکال، ریاضی‌دان، فیزیک‌دان و فیلسوف فرانسوی ارائه شد؛ بیان می‌کند که هرچند وجود خدا اثبات‌نشده باشد، برای رسیدن به نتیجه‌های دلخواه‌تر، عاقلانه‌تر آن است که به وجود خدا اعتقاد داشته باشیم.

مقصود پاسکال از این برهان، این نیست که وجود خداوند را مبرهن سازد، بلکه او درصدد است نشان دهد که صلاح شرط‌بند عاقل در این است که بر سر وجود خدا شرط ببندد.

حالا که تا اینجا اومدیم، یه نقل‌قول از آلبر کامو هم اضافه کنیم. دیدم که از این استدلال هم زیاد استفاده می‌کنند.

ترجیح می‌دهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مُردم بفهمم نیست، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مُردم بفهمم که هست.

اول از همه، شروع به صورت‌بندیِ پیش‌فرض‌ها کنیم، تا هم شُسته‌رُفته‌تر جلو بریم، هم به بی‌راهه نزنیم. پیش‌فرض‌ها به قرار زیره:

الف) قمار روی باور به وجودِ خدا، معقولانه‌تره، چرا که اگه بمیریم و خدایی نباشه، همه چیز تمومه و حتی اشتباه کردنمون هم اهمیتی نخواهد داشت. ولی اگه بمیریم و خدایی باشه، درست حدس زدیم.

ب) باور داشتن، معادل ایمان داشتنه.

ج) صرفا باور داشتن به خدا کفایت می‌کنه.

د) در دنیای پس از مرگ باورمندان به خدا جایگاه بهتری نسبت به ناباوران خواهند داشت.

بحثِ اصلیِ ما برای قمارباز پاسکال، پیش‌فرضِ آخره. ولی چرا وارد جزئیات بقیهٔ پیش‌فرض‌ها شدم؟ اون‌ها خدشه‌ای به برهان پاسکال وارد نمی‌کنند، ولی هدفشون دین‌دارانیه که با استفاده از برهان پاسکال، در صددِ گرفتنِ تأیید برای خدایِ دینِ خودشون هستند. پس اگه صرفا خداباورید، و به هیچ دینی اعتقاد ندارید، یه راست برید سراغ مدخل «د.»

الف)

اصلِ برهانِ قمارباز، باور داشتن یا نداشتن به خدا رُو یه بازی بُرد و باخت در نظر می‌گیره. بازی‌ای که باختش، حداقل از نظر پاسکال، هزینه‌ای نداره، چرا که نهایتا شخصِ باورمندْ می‌میره و تمام. اما اگه قصه تموم نشده باشه، این شخصِ باورمنده که دُرست حدس زده.

با این حال این قمار، برای زندگی دنیوی ما بدون هزینه هم نیست. وقت و زمانی که برای این باور می‌ذاریم، می‌تونه برای کارهای بهتر، بامعناتر، و لذت‌بخش‌تر استفاده بشه. شخصی که روی وجود خدا شرط‌بندی می‌کنه، تازه اول مسیرِ خداشناسیه مگر اینکه قبول کنیم که صِرفِ باور به خدا کفایت می‌کنه. اینجا ما تقریبا با تموم دین‌هایی که شاملِ فریضه‌های خاصِ الهی هستند، سرشاخ می‌شیم. با این حال، می‌گذریم.

نتیجه‌گیری چیه؟ باور داشتن به خدا، برای زندگی ما، بدون هزینه هم نیست ولی اگه قرار باشه صرفا باور داشته باشیم و همینجا متوقف بشیم، این هزینه قابل اغماضه. پس برندهٔ ردیفِ اولِ پیش‌فرض‌ها پاسکاله. اما مسابقه هنوز تموم نشده، و وقتی که به «د» برسیم، می‌فهمید که چرا حتی همین پیش‌فرضِ اول رو هم پاسکال می‌بازه.

ب)

باور داشتن، یه سطح پایین‌تر از ایمان داشتنه و اگه بخوایم با قبول پیش‌فرض اول، صرفا به خدا باور داشته باشیم در اکثر مذهب‌هایی که خدا نقش محوری رو درونشون بازی می‌کنه، به مشکل برمی‌خوریم. ایمان داشتن، معادلِ باورِ قلبی/عقلی به چیزیه. یعنی باور شما صرفا برای شرط‌بندی روی اسبِ برنده نباشه، بلکه باور شما محکم و از اعماق وجود باشه.

این مدل باوری که پاسکال مطرح می‌کنه، تقریبا توی ادیانی مثل اسلام رد میشه، چرا که پایهٔ محکمی نداره و توأمان با شکه؛ قماره دیگه!

ولی به هر حال این پیش‌فرض رو برای کسی که صرفا باور کردن رو انتخاب می‌کنه، قبول می‌کنیم و ایرادی بهش نمی‌گیریم.

ج)

بریم سراغ سومین پیش‌فرض: آیا صرفا باور به خدا کفایت می‌کنه؟ اینم شرایط مشابهی با دستهٔ قبلی داره. در نتیجه در خصوص این پیش فرض، حرف خاصی ندارم ولی تا زمانی‌که پای دینِ خاصی پیش کشیده نشه. اگه قرار باشه با این استدلال به خدا باور بیاریم، و بعد از اون به یه دین گرایش پیدا کنیم، با دو تا مسألهٔ جدی روبرو می‌شیم.

اول اینکه، هزینهٔ قمار روی باور به خدا بالا می‌ره، چرا که تحقیق و بعدشْ انجام فرایض دینی پیش کشیده می‌شه. وقتی هزینه بالا می‌ره، دیگه نمیشه گفت که شرط‌بندی روی ناباوری هیچ منفعتی نداره. منفعتِ شرط‌بندی روی ناباوری، هدر ندادن زمانِ اندک زندگی، برای رسیدن به مسأله‌ای میشه که شاید پوچ باشه.

دوم اینکه با مشکلِ پیدا کردنِ دینِ حق شاخ به شاخ می‌شیم. توی نوشتهٔ قبلی توضیح دادم که پیدا کردن دینِ حق تقریبا غیرممکنه حتی اگه تموم عمرمون رو صرفش کنیم.

اگه شما مؤمن به دینِ خاصی هستید، فکر می‌کنم تا همینجا کافیه که از قمارباز پاسکال به عنوان برهان استفاده نکنی؛ چون نه باورش شبیه به ایمانه، نه برای باورمند بدون هزینه‌ست. پس پیش‌فرض‌های پاسکال رو زیر سؤال می‌بره و دیگه معتبر نیست.

اما اگه صرفا خداباوری، و فکر می‌کنی که صرفِ خداباوری، بازی رو بُردی، بهتره که بریم سراغ اصل مطلب.

د)

فرض کنیم که مُردیم و خدا و آخرتی وجود داشت. خدا، تموم انسان‌ها رو به دو دسته باورمند و ناباور تقسیم کرد، اصلا کاری نداشت که چه کسی چه دینی داره، و صرفا باورشون به خدا رو ملاک قرار داد.

حالا فرض می‌گیریم که خدا قصد پاداش دادن به یه دسته، و/یا مجازات کردن اون یکی دسته رو داره. چه گزینه‌هایی پیش روی خداست؟

  • پاداش دادن به کسانی که به او باور داشتند و/یا تنبیه کردن کسانی که شک کردند (این فرضِ پاسکاله).
  • پاداش دادن به کسانی که شک کردند و/یا تنبیه کردن کسانی که به او باور داشتند (این فرضی هست که پاسکال نادیده گرفته).

البته شاید هم بگه: خب، همین، می‌خواستم ببینیم هر کدومتون چند نفرید، برید پی کارتون دیگه (نه پاداش نه تنبیه برای کسی).

چی شد؟ بله، پاسکال پیش فرض غلطی رو برای بُرد کسی که باور داره قبول کرده. از کجا معلوم که خدا در آخرتْ باورمندان رو تشویق کنه؟

اجازه بدید اینجوری توضیح بدم: خدا به من عقل داده، من از این عقلم استفاده کردم. با همین عقلی که به من داده به نشانه‌ای دال بر وجودش نرسیدم. در نتیجه به خدا باور ندارم. به نظر من، منطقی‌تر و عادلانه‌تره که خدا، به منی که تکلیفم رو انجام دادم، تعقل کردم، حتی از ایمانِ پیش‌فرض دست کشیدم، و بی‌خدا شدم پاداش بده، تا اونی که با همون تنظیماتِ پیش‌فرضی که به دنیا اومده، مُرده (اکثریتِ قاطع دین‌داران توی این دستهٔ دوم قرار می‌گیرند). حتی فکر می‌کنم شاید خدا از اون دسته‌ای که می‌خوان زرنگ‌بازی در بیارن و روی باور داشتن قمار کنند، زیاد خوشش نیاد. خدا رو چه دیدی؟

دو مشکل اساسیِ قماربازِ پاسکال در همینه.

اول اینکه، پیش‌فرض رو پاداش برای باورمندان در نظر گرفته، و دوم اینکه این خدا، با خدای هیچ دینی سنخیت نداره.

نمیشه با اطمینان گفت که صرفا باورمند بودن معادل بُردنه. ممکنه همین باورمند بودن باعث باخت بشه. اگه بخوام خیلی ساده توضیح بدم مثل اینه که شما قمار کردی، درست هم حدس زدی، ولی اسب بازنده رو انتخاب کردی. یعنی به جای اینکه بگی این اسب می‌بره، گفتی این اسب می‌بازه و روش شرط بستی، بدون اینکه معنای کلمات «بُردن» و «باختن» رو بدونی.

از طرف دیگه اگه بخوایم از طرف خدا حرفی بزنیم که این گزاره رو رد کنه، وارد قلمرو مذهب می‌شیم. وقتی وارد این حوزه شدیم، با مشکلاتی که توی بخش «ب» و «ج» گفتم روبرو می‌شیم.

خلاصه که از پاسکال بعید بود. یه آخوندی چیزی این رو می‌گفت، قابل درک‌تر بود!