این سوالی بود که امروز توی توییتر روی تایملاینم اومد.
نتیجهش تا اینجا: بالای هفتاد درصد موافق حملهٔ نظامی.
اولین سوالی که توی ذهن من شکل گرفت اینه که چرا جمهوری اسلامی کار رو به جایی رسوند که اکثر مطلق مردم حاضرند کشور وارد جنگ بشه؟ چقدر باید یه رژیم به همهچیز گند بزنه تا مردم بخوان چنین خطر بزرگی رو بکنند؟
ولی قبل از اینکه پاسخ من رو بخونید، لازمه که یکم موضوع رو باز کنم. آیا حملهٔ نظامی آمریکا تلفات کمتری نسبت به انقلاب مردمی خواهد داشت؟
با توجه به روند اتفاقات باید گفت که به نظر میاد جمهوری اسلامی نمیخواد عقب بشینه و با اعدامهایی که استارتش رو چند وقتیه توی سیستان بلوچستان زده، هماورد میطلبه. اگه اوضاع همینجوری ادامه پیدا کنه، و ما به سمت یه جنگ داخلی بریم، شاید خرابیهای به مراتب ویرانکنندهتری رو شاهد باشیم نسبت به یه جنگ خارجی هدفمند برای ساقط کردن رژیم.
ولی اگه رژیم این واقعیت رو بپذیره که اکثریت مطلق جامعه، بعد از نمایش قدرتمند اعتصابات، دیگه جمهوری اسلامی رو نمیخواد، و با میانجیگری یه کشور/گروه/ائتلاف دیگه، قدرت رو انتقال بده ولی در عوض زمان بخره تا سرانش فرار کنند، اوضاع متفاوت خواهد بود. در این صورت جنگ خارجی ایدهآل نیست.
نشونههایی که من به عنوان یه شهروند عادی میبینم، زمان خریدن رژیم برای انتقالِ بیشتر ثروت به ونزوئلاست. خبر دیروز هم گواه این موضوعه:
از طرفی چند روز پیش هم خبری در خصوص تخفیف آمریکا برای تحریمهای نفتی ونزوئلا اومد بیرون. میتونیم این تخفیف رو یه جور معامله در نظر بگیریم برای فروش نفتهایی که از ایران داره به سمت ونزوئلا میره تا نقد و اون قرار داد چند میلیارد دلاری ایران اجرایی بشه.
ولی در عوض چی؟ تحویل قدرت به مردم. سودش برای آمریکا چیه؟ احتمالا نفت ارزون قیمت، و آزاد شدن ایران که میتونه بازار بسیار پرسودی برای دنیا باشه که نفعش به همه برسه (اولیش خود ایران و مردمش) و خنثی شدن خطر بالقوهای که رژیم برای امنیتِ کشورهای منطقه به خصوص اسرائیل داره.
یادتون باشه که ایران داره به سمت ساخت بمب هستهای میره. این خطر بزرگی برای غرب به شمار میاد. حداقل در ظاهر قضیه که اینجوریه. برای همین نه فقط خواستهٔ مردم که خواستهٔ غرب هم ساقط شدن رژیم ایران میتونه باشه. اینجاست که شاید غرب بخواد هزینه بده، تا از درگیر شدن در یک جنگ ویرانکننده در آینده پیشگیری کنه. پس همچین چیزی خیلی هم برای غرب بیمنفعت نخواهد بود و اونها هم انگیزهٔ کافی رو دارند. یه معامله بُرد بُرد برای مردم و کشورهای غربی.
این رو اضافه و اعتراف کنم که نگاه من خیلی سطحیه و در حد یه شهروندِ عادی از کفِ رویِ آبِ مسائل عمیق سیاسیه.
برگردیم به حملهٔ نظامی آمریکا به ایران. خطرِ فاجعهٔ جنگ با توجه به موشکهای جدیدی که ایران به دست آورده (و احتمالا از چینیها خریده) بالاست چرا که وقتی ببینه داره بازی رو میبازه، احتمالا به فکر خالی کردن موشکها توی خاک اسرائیل میفته. اصلا شاید اولین کاری که بعد از اصابت اولین موشک آمریکایی میکنه همین باشه. این اتفاق خوشایندی برای آمریکا نیست و به همین خاطر فکر نمیکنم وارد این بازی بشه. نظر من اینه که احتمالا کشورهای غربی در حال چانهزنی هستند که کار رژیم با مردم به جاهای خیلی باریک نکشه چون ممکنه برای امنیت منطقه هم مشکل ایجاد کنه.
راهحلْ همون مذاکرهست. یعنی امتیاز دادن به مهرههای درشت رژیم برای فرار و بعدش تحویل قدرت به مردم. ولی این تنها در صورتیه که اعتراضها ادامه داشته باشه. اگه به هر دلیلی شعلهٔ اعتراضها کم بشه، شاید شرایط فعلی و خفقان داخلی باقی بمونه و حتی بدتر هم بشه.
امیدوارم که حدسم درست باشه و رژیمْ قدرت رو بعد از مذاکره با غرب تحویل بده، در غیر اینصورت، و با فساد ریشهداری که در پیکرهٔ نیروهای مسلح نفوذ کرده، شاید حملهٔ نظامی تنها راه چاره برای یکسره کردن کار این رژیم باشه حتی اگه یکی از تلفاتش خودم باشم. رژیم به صورت ددمنشانهای در حال شکنجه و قتل عام مردمه، و هر روز به حجم این وحشیگریها اضافه میکنه. یه روز هم زودتر بره، یه روزه.
این نوشته رو به عنوان یه یادداشت میذارم اینجا بمونه تا اگه در آینده زنده موندم، برگردم و ببینم چقدر درست یا غلط مسائل رو تشخیص داده بودم.
بهروزرسانی ۹ بهمن
به نظر میاد که فرضیههای بالا در خصوص مذاکره با غرب درست از آب در نیومد و جمهوری اسلامی و مافیای سپاه قرار نیست به این راحتیها دست از سر کچل ما برداره.
بعد از خوندن و یاد گرفتن از نظامینویسهای توییتر، که به نظر میاد کارشون رو خوب بلدند، به این نتیجه رسیدم که گزینهٔ جنگْ گزینهٔ بسیار ویرانگریه؛ خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو میکردم. در اصل، وسط ابهامی بیاندازه هستیم. از یه طرف جمهوری اسلامی قانونی رو تصویب کرده که طبق اون یه سری افراد با مصونیت قضایی اجازهٔ «فروش» (شما بخون غارت) اموال دولت رو دارند، از یه طرف فروپاشی اقتصادی که میتونه به ناامنی و حتی جنگ داخلی کشونده بشه، از یه طرف جمهوری اسلامی گشت ارشاد و بازداشتهاش رو ادامه میده و یه قدم پا پس نمیکِشه، از یه طرف زندانیانی که هر روز شکنجه میشن، حکمهای اعدام یا بلند مدت میگیرند و جانهای عزیزشون پشت میلههای زندان سپری میشه و از یه طرف هوای آلوده که هر روز داره هموطنانمون رو میکُشه.
راستش، از هر طرف نگاه میکنیم، میبینیم که اثر این اقدامات، از جنگ بیشتر نباشه، کمتر نیست. تنها راهِ معقول، به نظر تجمعات بزرگه، اگر و فقط اگر، نیروهای مسلح هم به ما بپیوندند. در غیر این صورت، با توجه به فساد بیاندازهٔ دستگاههای حکومتی، فقط مردم تحلیل میرن. برای حکومتی که دهها هزار نفر رو سالانه با ماشینهای غیراستاندارد، هوای آلوده، مشکلات اقتصادی و موارد دیگه به کُشتن میده، قتل و غارت و شکنجه خارج از معیارهای اخلاقیش نیست.
وقتی پاسخِ اعتصاب، که شاید مسالمتآمیزترین روش اعتراضه، ترساندن و حتی زندان و انفرادی باشه (نقل از یکی از دوستانِ نزدیکم)، انتظار اعتصابات گسترده و یکپارچه، شبیه چیزی که در آبان و آذر دیدیم، سخته.
مراد ویسی، یه بار توی کلابهاوس از اثرات ویرانگر روحی و روانی جنگ روی ذهن یک مادر بعد از چند دهه حرف زد. حرفهای دردناکی بود، ولی اگه پررنگترین نقطهٔ مصیبتبار جنگ همین اثراته، پس الان هم وسط جنگیم. مگه جمهوری اسلامی کم مادران ما رو داغدارِ عزیزانش کرد؟ مگه این داغ از دل این مادران و پدران و خواهران و برادران تا لحظهٔ مرگ فروکش میکنه؟ مگه کم زندانی و شکنجه کرد؟ مگه اون زندانی که شکنجه شده آدم سابق میشه؟ مگه ما مردم بعد از این همه تلاطم روانی، توانِ بازگشت به زندگیهای عادی رو داریم؟ اگه وضعِ الانِ ما شرایط جنگی نیست، پس چیه؟ حداقل از بُعد روانی، همهمون مثل جنگزدههاییم.
امیدوارم به جایی نرسیم که بگیم ای کاش جنگ شده بود.
اینم اضافه کنم، مشاهدات محدود من هم نتایج نظرسنجی که ابتدای نوشته اومده رو تایید میکنه. جونِ خیلیها به لبشون رسیده، و واقعا حاضرند به هر ریسمانی چنگ بندازند تا از شر جمهوری اسلامی راحت بشیم.
نتایج این یکی نظرسنجی هم تا اینجا جالب بوده. کمتر کسی حاضره برای این درندهخوها لباس رزم بپوشه.
من گزینهٔ اول رو انتخاب کردم چرا که ساقط شدن رژیم احتمالا نقطهٔ پایان جنگ خواهد بود. هرچقدر زودتر ساقط بشه، کشور، مردم، و زیرساختها آسیب کمتری میبینند. پس وقتی حکومت درگیر جنگه، فرصت مناسبیه برای ما که رژیم رو پایین بکشیم، و هم جنگ رو متوقف کنیم، هم جمهوری اسلامی رو سرنگون.
بررسی نظر شاهزاده
توی صحبتهای شاهزاده یه موضوعِ خیلی مشهود، تلاش برای عدم وقوع جنگ و در طرف مقابل تلاش برای پیوستن نیروهای مسلح به مردمه. این قضیه از دو نظر حائز اهمیته.
اول اینکه شاهزاده نمیخواد که نیروهای مسلح، بعد از درگیری توی یه جنگ تمام عیار، به روزی بیفتند، که توانِ مقابله با گروهکهای تجزیهطلب رو نداشته باشه. شاهزاده خوب میدونه که این موضوع میتونه به قیمت جون بسیاری از هموطنهامون تموم بشه. و حتی وضعیت از شرایط جنگِ اول هم وخیمتر بشه.
در ثانی، با چرخش نیروهای مسلح به سمت مردم، و انقلاب، بدون درگیری نظامی، زیرساختهای کشور سالم میمونند. این زیرساختها از بین بره، سالها طول میکشه تا ما به شرایط عادی برگردیم.
خلاصه وضعیتِ خیلی پیچیدهایه، و به نظر میاد نیروهای مسلح اگه ذرهای انسانیت و ایراندوستی در وجودشون باقی مونده، باید به سمت مردم برگردند.
به امیدِ آزادیِ ایرانمون.