من و شمایی که توی یه کشور مسلمون به دنیا میایم، معمولا بدون خواست خودمون، به عنوان یه مسلمون بزرگ می‌شیم. مثل اکثر مردم دنیا، دخالتی توی تعیین دینمون نداریم. بزرگ‌تر که می‌شیم، طبق یه رویهٔ معمول، احساس می‌کنیم که این دین، دینِ حقه و از شانس خوبمون، ما صاف افتادیم توی دل بهترین مکتب دنیا. وقتی هم شروع به تحقیق می‌کنیم، صرفا اون چیزهایی رو می‌بینیم که باورهای قبلی رو تایید می‌کنند؛ پس با تحقیق کردنْ مؤمن‌تر و متعصب‌تر می‌شیم. این سوگیری ذهنی، با اسم سوگیری تأییدی شناخته میشه.

اگه فکر می‌کنید که نسبت به سوگیری‌های ذهنی، در امان هستید باید بگم که متاسفانه فقط نسبت به این موضوع بی‌سوادید. همهٔ ما درگیر این سوگیری‌هاییم. اینکه چطور بعضی از آدم‌ها از این حلقهٔ نامیمون بیرون می‌زنند، و بی‌دین می‌شن، دلیلی بر رد این سوگیری نیست. من هم مثل شما این سوگیری رو دارم، اما مجهز کردن ذهن به تفکر انتقادی، باعث میشه که انسان نسبت به افکار و اعتقاداتش شک پیدا کنه و تلاش کنه تا با راه رفتن توی کفش دیگران، قضیه رو از زاویه‌های دیگه ببینه و بسنجه.

توی دلِ همین تفکرات نقادانه‌ست، که ناگهان یه راه تازه رو پیدا می‌کنه، و متوجه می‌شه چقدر ذهنش و اون سوگیری‌ها مانعِ دیدنِ واقعیت‌ها شده بودند.

به مسلمونِ قصه‌مون برگردیم. خدای یه مسلمون، حرف‌هاش رو از طریق قرآن با بنده‌ش می‌زنه، در نتیجه برای اینکه رُک و پوست‌کنده ببینیم با چه مدل خدایی طرف هستیم، بهتره یه راست بریم سراغ کتابش. ما این فرض رو قبول می‌کنیم که یه دنیای فراطبیعی و خدا و شیطانی وجود دارند. من به ماوراءالطبیعه اعتقادی ندارم، ولی این فرض رو برای ادامهٔ گفتگو لازم داریم. اگه نوشتهٔ من در خصوص این دنیای مرموز رو نخوندید، شاید بهتر باشه قبل از خوندن ادامه این نوشته، اون رو بخونید. روی این لینک بزنید، می‌رید به اون نوشته.

گوشه‌هایی از کلام خدای اسلام

اول از همه لازمه بگم که قرآن آیات قشنگ و انسانی کم نداره. آیاتی که سفارش به نیکی و نیکوکاری کردند. ولی از طرف دیگه، آیات مهلک و خطرناک هم کم نداره. فعلا روی سخن ما همین آیات مهلکه. من یه تعدادی رو اینجا میارم.

من از سایت زندیق برای نقل کردن آیات کمک گرفتم چون این سایت یه دسته‌بندی خوب و مرتب برای این کار داره. زندیق یکی از بهترین سایت‌ها با مطالب ساماندهی‌شده برای نگاه رُک به اسلام و تاریخشه.

در خصوص تبعیض و برده‌داری:

سوره بقره آیه ۲۲۱:

و با زنان مشرک ازدواج مکنید، تا ایمان بیاورند. قطعاً کنیز با ایمان بهتر از زن مشرک است، هر چند [زیبایی‌] او شما را به شگفت آورد. و به مردان مشرک زن مدهید تا ایمان بیاورند. قطعاً برده با ایمان بهتر از مرد آزاد مشرک است، هر چند شما را به شگفت آورد. آنان [شما را] به سوی آتش فرا می‌خوانند، و خدا به فرمان خود، [شما را] به سوی بهشت و آمرزش می‌خواند، و آیات خود را برای مردم روشن می‌گرداند، باشد که متذکر شوند.

سوره نحل آیه ۱۹ رو در نظر بگیرید:

خدا مَثَلی می‌زند: بنده‌ای است زرخرید که هیچ کاری از او برنمی‌آید. آیا [او] با کسی که به وی از جانب خود روزی نیکو داده‌ایم، و او از آن در نهان و آشکار انفاق می‌کند یکسان است؟ سپاس خدای راست. [نه،] بلکه بیشترشان نمی‌دانند.

در خصوص برتری مردان نسبت به زنان:

سوره بقره آیه ۲۲۳:

زنان شما کشتزار شما هستند. پس، از هر جا [و هر گونه‌] که خواهید به کشتزار خود [در]آیید، و آنها را برای خودتان مقدم دارید، و از خدا پروا کنید و بدانید که او را دیدار خواهید کرد، و مؤمنان را [به این دیدار] مژده ده.

سوره بقره آیه ۲۲۸:

… و مانند همان [وظایفی‌] که بر عهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [بر عهده مردان‌] است، و مردان بر آنان درجه برتری دارند، و خداوند توانا و حکیم است.

در خصوص شقاوت و بی‌رحمی:

سوره نساء آیه ۵۶:

به زودی کسانی را که به آیات ما کفر ورزیده‌اند، در آتشی [سوزان‌] درآوریم؛ که هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهای دیگری بر جایش نهیم تا عذاب را بچشند. آری، خداوند توانای حکیم است.

سوره کهف آیه ۲۹:

و بگو: «حق از پروردگارتان [رسیده‌] است. پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند، که ما برای ستمگران آتشی آماده کرده‌ایم که سراپرده‌هایش آنان را در بر می‌گیرد، و اگر فریادرسی جویند، به آبی چون مس گداخته که چهره‌ها را بریان می‌کند یاری می‌شوند. وه! چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است.»

همین دو آیه برای نشون دادن سطح شقاوت خداوند «مهربون» مسلمون‌ها کافیه ولی اگه می‌خواید بیشتر بخونید، یه نگاهی به این صفحه بندازید.

در خصوص کُشت و کُشتار هم‌نوع:

سوره توبه آیه ۱۲۳:

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، با کافرانی که مجاور شما هستند کارزار کنید، و آنان باید در شما خشونت بیابند، و بدانید که خدا با تقواپیشگان است.

سوره محمد آیه ۴:

پس چون با کسانی که کفر ورزیده‌اند برخورد کنید، گردنها[یشان‌] را بزنید. تا چون آنان را [در کشتار] از پای درآوردید، پس [اسیران را] استوار در بند کشید؛ سپس یا [بر آنان‌] منّت نهید [و آزادشان کنید] و یا فدیه [و عوض از ایشان بگیرید]، تا در جنگ، اسلحه بر زمین گذاشته شود. این است [دستور خدا]؛ و اگر خدا می‌خواست، از ایشان انتقام می‌کشید، ولی [فرمان پیکار داد] تا برخی از شما را به وسیله برخی [دیگر] بیازماید، و کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند، هرگز کارهایشان را ضایع نمی‌کند.

در خصوص مسائل شخصی محمد:

سوره تحریم آیه ۱:

ای پیامبر، چرا برای خشنودی همسرانت، آنچه را خدا برای تو حلال گردانیده حرام می‌کنی؟ خدا[ست که‌] آمرزنده مهربان است.

سوره احزاب آیه ۵۰:

ای پیامبر، ما برای تو آن همسرانی را که مَهْرشان را داده‌ای حلال کردیم، و [کنیزانی‌] را که خدا از غنیمت جنگی در اختیار تو قرار داده، و دختران عمویت و دختران عمه‌هایت و دختران دایی تو و دختران خاله‌هایت که با تو مهاجرت کرده‌اند، و زن مؤمنی که خود را [داوطلبانه‌] به پیامبر ببخشد-در صورتی که پیامبر بخواهد او را به زنی گیرد. [این ازدواج از روی بخشش‌] ویژه توست نه دیگر مؤمنان. ما نیک می‌دانیم که در مورد زنان و کنیزانشان چه بر آنان مقرر کرده‌ایم، تا برای تو مشکلی پیش نیاید، و خدا همواره آمرزنده مهربان است.

انسان‌زدایی

سوره الفرقان آیه ۴۴

یا گمان داری که بیشترشان می‌شنوند یا می‌اندیشند؟ آنان جز مانند ستوران نیستند، بلکه گمراه‌ترند.

سوره بقره آیه ۱۷۱

و مَثَل [دعوت‌کننده‌] کافران چون مَثَل کسی است که حیوانی را که جز صدا و ندایی [مبهم، چیزی‌] نمی‌شنود بانگ می‌زند. [آری،] کرند، لالند، کورند. [و] درنمی‌یابند.

مثل سَم در عسل

فرض کنیم که تنها همین چند آیهٔ قرآن از شقاوت و تبعیض و کشتار صحبت کرده، و بقیهٔ قرآن گُل و بلبله. ما قرآن رو یه ظرف عسلِ شیرین در نظر می‌گیریم. حالا به این ظرف شیرین، چند قاشق سَم مهلک اضافه می‌کنیم. این آیاتی که اینجا ذکر کردم، حکم همون سم رو دارند. الان اون عسل رو بهتون تعارف می‌کنم. آیا می‌خورید؟

شاید من رو به بی‌انصافی یا بی‌سوادی متهم کنید و همین آیات رو نه سم، که عسل اضافی در نظر بگیرید. براتون می‌گم که چرا فکر می‌کنم اشتباه می‌کنیم، و این آیات دقیقا معادل همون سَم مهلکی هستند که ازش یاد کردم.

تبعیض

قبلا در خصوص تبعیض صحبت کردم. به طور خلاصه، انسان‌ها آزاد و برابر زاییده می‌شن و اگه کسی خلاف این رو بگه، به دام تبعیض گرفتار شده. خدایی که به وضوح از برده و آزاده صحبت می‌کنه، زنان رو کِشتزار مردان، و مردان رو برتر از زنان می‌دونه، به صریح‌ترین شکل ممکن در حال فریاد زدن تبعیضه؛ تبعیض در حق افراد بدون اینکه خودشون حق انتخابی داشته باشند.

هرچقدر هم بقیهٔ قرآن از عدالت حرف بزنه، باز بیان این آیه‌ها به عنوان سندی بر به رسمیت شناختن این نوع تبعیض‌هاست. به عنوان یه انسان، آیا فکر می‌کنید که خدای مهربان، متعال، دانای مطلق، و عادل چنین آیاتی رو بر پیامبرش نازل می‌کنه؟ اگه نظرتون اینه که مسأله رو با ظرف زمان بسنجیم، در ادامهٔ این نوشته به اون هم می‌پردازم.

مُهر تایید اسلام بر این تبعیض‌ها، به من میگه که قرآن نه از سمت یه خدای متعال و عادل، که از طرف موجودی ناعادل و رذل به دست بشر رسیده. حالا انسان‌هایی که خدای اسلام رو معیار رفتار و کردارشون قرار می‌دن، آیا انسان‌های اخلاق‌مداری می‌تونند باشند؟ وقتی کلامِ خداشون تا به این حد از بدیهیات اخلاقی فاصله داره؟

ظرف زمان و شأن نزول

خیلی وقت‌ها، با این استدلال که «قرآن در زمان اعراب جاهلیت نازل شده و باید با ظرف زمان خودش مورد قیاس قرار بگیره» به استقبال من میان.

این استدلال به چند دلیل رد میشه. اول از همه، اسلام ادعا می‌کنه که کامل‌ترین دین، آخرین دین الهی و پیامبرش آخرین رسول خداست. وقتی این ادعاها مطرح میشه، یعنی مسألهٔ ظرف زمان رو زیر سوال می‌بره چرا که ادعا می‌کنه این دین توانایی بقا تا ابد رو به عنوان آخرین دین داره.

از طرفی قبول اینکه قرآن برای اون زمان نوشته شده، و نه حالا، اعتبارش رو از بین می‌بره. تشخیص اینکه کدوم قوانین قرآن الان دیگه مصداق نداره و کدوم هنوز هم مرتبط با ماست با کیه؟ وقتی محمد، آخرین رسول خدا بوده، چرا باید به «عالم‌های» خودخواندهٔ اسلامی اعتماد کنم؟

نکتهٔ دیگه اینه که مسلمون‌ها خدای خودشون رو قادر مطلق می‌دونند. مطرح کردن اینکه بخشی از قرآن دیگه مصداق نداره، نشان از ناتوانی خدای اسلامْ در آوردن کتابی بوده، که تا همیشه مصداق داشته باشه. حتی اگه این موضوع رو یک غیرممکنِ منطقی در نظر بگیریم، سوال دیگه‌ای پیش میاد: چرا خدا گفت که محمد آخرین فرستاده‌ست؟ یه خدای عاقل که می‌دونه نمی‌تونه کتابی برای همهٔ زمان‌ها بنویسه، راه نزول رسول رو نمی‌بنده.

از طرفی، حرف‌های کورش کبیر، سقراط، ارسطو و بسیاری از فیلسوف‌ها و اندیشمندانی که بعضی‌هاشون صدها سال قبل از محمد زندگی کردند، هنوز که هنوزه مصداق داره. خدای محمد از انسان‌های عادی کمتر بوده؟

بحث ظرف زمان، تنها و تنها یه ماست‌مالی برای آروم کردن دل مسلمون‌هاست. آدم عاقل زیر بار این استدلال ضعیف نمی‌ره.

تفسیر

بحث تفسیر قرآن یکی از بی‌معنی‌ترین و بی‌منطق‌ترین بحث‌های اسلامیه. اول از همه چرا من باید برداشت شخصِ سومی رو ملاک برای ارتباط بین خودم و سخن خدا قرار بدم؟ دوم اینکه آیا خدای دانا و توانا خودش اونقدر قدرت سخنوری نداشته که بندگانش بدون واسطه با سخنانش ارتباط برقرار کنند تا این همه تفسیر غلط و کج‌فهمی پیش نیاد.

سوره قمر آیه ۱۷:

و قطعاً قرآن را برای پندآموزی آسان کرده‌ایم؛ پس آیا پندگیرنده‌ای هست؟

بحث رسا و شیوا بودن قرآن اونقدر جدیه که یه سری این ویژگی رو اعجاز قرآن می‌دونند، ولی چیزی که در واقعیت می‌بینیم اینه که تفسیرهای خیلی زیادی برای قابل فهم کردن آیات لازمه، و درک هر فرقه و گروهی از این آیات متفاوته. همین موضوع نشون میده که رسا بودن قرآن بیشتر شبیه به یه جوکه و از اون کمدی‌تر، یه سری این جوک رو اونقدر جدی گرفته‌اند که ازش به عنوان اعجاز قرآن یاد می‌کنند.

زندگی خصوصی محمد

آیات مرتبط با زنان محمد، که واضحه صرفا برای خود محمد مصداق داره، و نه هیچکس دیگه، چرا باید داخل کتابی قرار بگیره که قراره راهنمای آیندگان باشه؟ آیا محمد حدیث کم گفته؟ نمی‌تونست اون موضوع رو در قالب حدیث بیان کنه؟ یا اینکه محمد خودش قرآن رو بنا به مصلحت خودش نازل می‌کرده؟

وجود آیاتی که از نوبت محمد برای هم‌خوابگی با زنانش صحبت می‌کنه، به وضوح نشون می‌ده، این کتاب دستمایهٔ محمد برای رسیدن به خواسته‌هاش بوده و نه آیات الهی برای هدایت بشر.

شقاوت

شقاوت و بی‌رحمی خدای مسلمون‌ها یکی از روشن‌ترین صفات اونه؛ چه در این دنیا، با احکامی مثل تجاوز، قتل، به بردگی و کنیزی گرفتن و… چه در اون دنیا با عذاب‌هایی که یه انسان معمولی و سالم حتی توان دیدنش رو نداره، چه برسه به تحملش (اون هم برای ابد)، به خوبی میشه این شقاوت بی‌حد و مرز رو دید.

چطور میشه یه موجودی تا این حد بی‌وجدان و وحشی رو خدای خودمون بدونیم؟ ما انسان‌های بسیار مهربان‌تر از این خدا رو که دست‌کجی می‌کنند، یا به دیگران آسیب می‌رسونند، شیطان و شیطان‌صفت می‌دونیم، چطور باور کردیم که خدای وحشتناک مسلمون‌ها، خداست؟ این خدا، از هر شیطانی شیطان‌صفت‌تره.

اسلام واقعی

حالا که رسیدیم به اینجا، احتمالا بحث مسلمان واقعی پیش کشیده میشه. اینکه داعشی‌ها مسلمون واقعی نیستند و قرآن دستور به مهربانی و بخشندگی هم داده.

اولین مسأله‌ای که پیش میاد اینه که استدلال شما، نه فقط به کمک اسلام نمیاد، که این شبهه ایجاد می‌کنه که چرا این همه برداشت تناقض‌دار از این کتاب میشه؟ تا جایی که معتقدان به این کتاب، یکی میشه ماشین کشتار و یکی اعلام برائت می‌کنه؟

من موضوع رو با یه قیاس ساده توضیح می‌دم تا ببینید چرا قرآنْ کارِ یه خدای کامل نیست، و احتمالا کار یه انسان معمولی، یا حتی شاید شیطان باشه.

فرض کنید که من توسعه‌دهندهٔ نرم‌افزار هستم. به نظر میاد که انسان خیلی شریف و صادقی هم باشم. یه برنامه می‌نویسم، که پر از باگ و مشکله. این برنامه رو منتشر می‌کنم و دیگران شروع به دانلود و نصبش می‌کنند.

برنامه روی هر کامپیوتری، یه رفتارهای خاصی رو ایجاد می‌کنه. این رفتارها باعث می‌شه که یه سری از این سیستم‌ها در خطر جدی قرار بگیره و امکان هک شدنشون وجود داشته باشه. هک شدنی که می‌تونه صدمات جدی به سیستم یا اون موسسه‌ای که از برنامه استفاده می‌کنه بزنه.

برنامه، آپدیت جدیدی نمی‌گیره و فقط همون نسخه ازش وجود داره. از طرفی، نصب نبودن اون برنامه، خللی توی کار شخص یا موسسه ایجاد نمی‌کنه.

سوال‌هایی که پیش میاد، اینه که آیا شما این برنامه رو نصب می‌کنید؟ آیا برنامه‌نویسی که این برنامه‌ٔ پر از اشکال رو نوشته، یه برنامه‌نویس کامل و بدون‌خطا در نظر می‌گیرید؟

توی دنیای نرم‌افزار، یه چنین برنامه‌ای، هرچقدر هم که نیت برنامه‌نویس خیر بوده باشه، به‌دردنخور و خطرناکه و نصب کردنش رو توصیه نمی‌کنند.

حالا چطور ما دین اسلام رو کامل می‌دونیم وقتی این همه باگ داره و هر کسی برای خودش یه تفسیر داره، و در طول تاریخ با استفاده از این باگ‌ها و تفسیرهای متفاوت، جان‌های زیادی گرفته شده، تبعیض‌های بی‌اندازه‌ای اعمال شده، و انسان‌های زیادی شکنجه شدند؟

چطور ما خدای اسلام رو توانا و دانای مطلق می‌دونیم وقتی کتابش، که مسلمون‌ها معجزهٔ اسلام می‌دونند، در حد و اندازهٔ یه کتاب خوب هم نیست؟

نه‌خیر، عیب از مسلمونی شما نیست، عیب دقیقا از اسلامه که خداش رو آفرینندهٔ ما معرفی می‌کنه، ولی این خدا اونقدر مخلوق خودش رو نمی‌شناخته، که نتونسته یه کتاب رسا برای ارتباط برقرار کردن بفرسته، بدون اینکه بقیه بتونند ازش سوء استفاده کنند.

در بهترین حالت، اسلامْ یه برنامهٔ پر از باگ و رها شده‌ست، که هیچ آدم عاقلی روی سیستم نصبش نمی‌کنه و نویسندهٔ این برنامه، نه‌تنها بی‌نقص نیست، که یه فرد/موجودِ پر از خطا بوده.

اگر مسلمانی ساده بود که همه مسلمان می‌شدند

خیلی وقت‌ها مسلمون‌ها که به بن‌بست می‌رسند، از این استدلال شروع می‌کنند که قرار نیست همه به بهشت بروند، و خدا گفته که یه عده قلیلی عاقبت به خیر می‌شن. یا اینکه اگه قرار بود مسلمون بودن و مسلمون موندن ساده باشه، پاداش بهشت متناسب با تلاش برای مسلمون موندن نمی‌بود.

اول از همه اگه خدا مهربون و بخشنده‌ست، چرا نباید گرفتن پاداش بهشت سهل و آسون باشه؟ خدا کمتر از خیلی از آدم‌هاست که بدون کوچکترین چشم‌داشتی به بقیه کمک می‌کنند و خیر می‌رسونند؟

در ثانی این نوع استدلال چیزی رو ثابت نمی‌کنه، فقط می‌گه من دلیلی برای اثبات برحق بودن ندارم و این مؤمن موندنم با وجود تمام این تناقضاتْ گواهی بر ایمانِ راسخ و قوی من داره. و این ایمانِ راسخه که ارزش پاداش اخروی رو داره.

از اتفاق خدا هم از این ایمان خوشش میاد، اما جنس این ایمان، از جنس درک و استدلال نیست؛ جنسشْ باور کورکورانه و از روی نادانیه. که بعد از دیدن این همه تناقض، فقط با خودفریبی حاصل میشه.

حتی حدیث هم داریم که نقل به مضمون می‌گه «مؤمن موندن در آخر الزمان از سخت‌ترین کارهاست.» این استدلال فقط یه فرار رو به جلوست، برای جاخالی دادن از زیر اتهامات با تکیه بر جهالت و خودفریبی.

اخلاق

وقتی هنوز مسلمون بودم، اما اوایل راه بی‌دینی قرار داشتم، با خودم می‌گفتم «اگه قرار باشه خدایی نباشه، این دنیا چه ارزشی داره؟ خودم رو خلاص می‌کنم. اصلا اخلاقیات چی میشه؟ یعنی راحت می‌تونم دزدی کنم؟ خیانت کنم؟»

فقط من نبودم که اینجوری فکر می‌کردم. بحث با خیلی از مسلمون‌ها، معمولا به اینجا می رسید که اخلاقیات بدون دین بی‌معنی میشه.

روان‌شناسی تکاملی، توضیح کاملی می‌ده که انسان‌ها، حتی قبل از اختراع دین هم به عنوان موجودات اجتماعی، اخلاق‌مدار بودند. ما انسان‌ها «من»های جدا از هم نیستیم. خودخواهی که انسان داره، در خدمت اجتماع قرار می‌گیره تا بستر مناسبی برای «من»ها به وجود بیاد. به همین خاطره که «من» گاهی خیر و صلاح و دیگری رو حتی به خودم مقدم می‌دونم تا جامعهٔ بهتری برای همین «من»ها بسازم.

وقتی بی‌دین شدم، دیدم که برعکس چیزی که تصور می‌کردم، آدم بااخلاق‌تری شدم. دیگه غریبه‌های نامسلمون رو، انسان‌ها ناآگاه‌تری نمی‌دونستم، بماند که دین حتی کافرها رو نجس خطاب می‌کنه. از طرفی کارها رو نه برای رضای خدا، که به خاطر خوب بودنشون انجام می‌دادم. به عنوان عضوی از جامعه برای اعتبار خودم ارزش قائل بودم، و سعی می‌کردم یه چهرهٔ بااخلاق و قابل اتکاء به نمایش بگذارم. برخلاف باور رایج و حتی خودم، دین منشاء اخلاقیات من نبود، بلکه همین اخلاقیات باعث شد که تبعیض‌ها و شقاوت‌ها و بی‌عدالتی‌های دین رو تاب نیارم و مسلمون باقی نمونم.

دینِ منشاء اخلاقیات نیست، بلکه خودش می‌تونه منشاء بی‌اخلاقی‌هایی باشه. اون خرد جمعی، و چیزی که اسمش رو وجدان می‌گذاریم، داور بهتری برای اخلاقیاته. اگه شما زجر کشیدن یه انسان رو صرفا به خاطر اینکه دین بهت می‌گه خوب نیست، خوب ندونی، و تبعیض و بی‌عدالتی رو چون دین تجویز می‌کنه، منصفانه و عادلانه بدونی شما به عنوان یه انسان مستعد تبدیل شدن به یک فرد خطرناکید. وقتی ایدئولوژی بتونه وجدان یه شخص رو ساکت کنه، ممکنه کارهای خطرناکی از اون انسان سر بزنه.

ما با یه پارادوکس هم طرف هستیم. دو نفر انسان رو در نظر بگیرید. یکی با دین یکی بی‌دین.

اگه هر دو آدم، انسان‌های خوبی باشند و کارهای پسندیده انجام بدن، شما کدومشون رو انسان اخلاق‌مدارتری می‌دونید؟ شخصِ بادین که به توصیه الهی، و به این خاطر که یه نفر از آسمون‌ها حاضر و ناظر اعمالشه، کارهای پسندیده می‌کنه، یا کسی که بدون در نظر گرفتن اینکه کسی مشاهده‌ش می‌کنه، کار درست رو انجام می‌ده؟

آیا انسان دومی رو شخص بی‌ریاتری در نظر نمی‌گیرید؟ و رفتارهاش رو خالصانه‌تر؟ آیا اگه این خلوص رو از رفتار بگیریم، اخلاقْ باقی می‌مونه؟

انسان‌زدایی

قرآن توی یه سری آیاتْ کافرها رو مثل حیوون‌هایی دونسته که نمی‌فهمند. یه موضوع روان‌شناسی در خصوص انسان‌زدایی وجود داره که از یکی از تاریک‌ترین بخش‌های روان‌شناسی می‌تونه اسم بگیره.

جورج برنارد شاو میگه:

بدترین گناه نسبت به همنوعانمان نفرت ورزیدن به آنها نیست، اینست که نسبت به آنها بی‌تفاوت باشیم: این بنیان رفتارهای غیرانسانی است.

نیکلاس اپلی توی کتاب Mindwise فصل سوم توضیح می‌ده چطور با انسان‌زدایی کردن از دیگران، می‌تونیم بی رحمانه‌ترین رفتارها رو نسبت بهشون داشته باشیم. کاری که اینجا قرآن انجام می‌ده، صرفا بد و زشت نیست، بلکه یکی از کثیف‌ترین حقه‌های روان‌شناسی برای عذاب دادن، کشتن، تجاوز و شکنجه کردن دیگرانه، بدون اینکه طرف احساس گناه کنه.

یکی از دلایلی که می‌تونیم قرآن رو آیات شیطانی بدونیم، همین آیات در خصوص خر و گاو خوندن کافرانه.